اسمتو روی ابرها نوشتم و باد اونو بهم زد
روی شنها نوشتم و موج اونو شست
حالا اونو روی قلبم مینویسم و برای همیشه دست نخورده باقی میمونه
.
زندگى زندان سرد کینه هاست من گریزانم از این زندان که نامش زندگیست!
.
اون چیه که واقعی ولی نامرئیه؟ عشق تو
اون چیه که حقیقته ولی غیر منصفانه است؟ دوری تو
اون چیه که ظریفه ولی شکست ناپذیر؟ لبخند تو
اون چیه که با ارزشه ولی فروشی نیست؟ دوستی تو
.
زندگی باید کرد گاه با یک گل سرخ،گاه با یک دل تنگ ،گاه باید رویید در پس این باران، گاه باید خندید بر غمی بی پایان.
.
با اینکه ازم دوری اما هر وقت دستمو میزارم رو قلبم ، میبینم سر جاتی !